کوه آمین به قلم زهرا باقری
پارت بیست و سوم
زمان ارسال : ۳۰۸ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 7 دقیقه
_لعنتی!
مطمئن بودم اگه به نقطه ای نرسیده بودم که تو این دنیا فقط یه دوست برام باقی مونده باشه حالا تو چنین موقعیتی نبودم! چه لزومی داشت خودم با پای خودم برم جایی که احتمالا تسخیر شده؟!
بدبختی زندگی من از جایی شروع شد که به خاطر شغلم کم کم رابطه ام با همه قطع شد، با همه جز خانواده ام و زنم که تهش اونا هم ولم کردن، حالا هم که به یه دوست نیاز داشتم و به دور و برم نگاه میکردم میدیدم تق
Niloofar
00این ستاره چرا چایی نخورده پسرخاله شد این بچه صاحب داره هااا😒